PDFBOOK

PDFBOOK

طنز ,کتاب, سرگرمی, مطالب مفید
PDFBOOK

PDFBOOK

طنز ,کتاب, سرگرمی, مطالب مفید

گزیده ای از اشعار سید علی صالحی

گزیده ای از اشعار سید علی صالحی 


نوع فایل: PDF

حجم کتاب: 284 کیلوبایت

دانلود


حوا صدایم می زنند نام من لیلی ست

حوا صدایم می زنند نام من لیلی ست


نوع فایل: PDF

حجم کتاب: 274 کیلوبایت

دانلود

من عیسی بن خودم

من عیسی بن خودم


نوع فایل: PDF

حجم کتاب: 386 کیلوبایت

دانلود

وصایای واپسین سوزنبان

وصایای واپسین سوزنبان


نوع فایل: PDF

حجم کتاب: 383 کیلوبایت

دانلود

مجموعه شعر خوشه آفتاب

مجموعه شعر خوشه آفتاب


نوع فایل: PDF

حجم کتاب: 199 کیلوبایت

دانلود

راه به حافظه ی جهان

راه به حافظه ی جهان


نوع فایل: Word

حجم کتاب: 151 کیلوبایت

دانلود

نامه ای برای تو

نامه ای برای تو


نوع فایل: Word

حجم کتاب: 213 کیلوبایت

دانلود

سر در نمی آورم

سر در نمی آورم


نوع فایل: PDF

حجم کتاب: 346 کیلوبایت

دانلود

بدون شرح

بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

تو همونی که واسم ، یه روزی زندگی بودی
توی رویاهای من ، عشق همیشگی بودی

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته
بی کسی عالمی داره ، واسه ما یه عادته

چه طور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو
آخه با چه جراتی به دل بگم نمون ، برو

دل دیگه خسته شده ، به حرف من گوش نمی ده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده

بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

بدون شرح

یک شبی مجنون نمازش را شکست

 بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

 

 عشق آن شب مست مستش کرده بود 

 فارغ از جام الستش کرده بود

 

 سجده ای زد بر لب درگاه او

 

 پر ز لیلا شد دل پر آه او

 گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟

 بر صلیب عشق دارم کرده ای

 جام لیلا را به دستم داده ای

 وندر این بازی شکستم داده ای

 نشتر عشقش به جانم میزنی

 دردم از لیلاست آنم میزنی

 خسته ام زین عشق دلخونم مکن

 من که مجنونم تو مجنونم نکن

 مرد این بازیچه دیگر نیستم

 این تو / این لیلای تو ..... من نیستم

 گفت ای دیوانه لیلایت منم.

 در رگ پنهان و پیدایت منم

 سالها با جور لیلا ساختی

 من کنارت بودم و نشناختی

 عشق لیلا در دلت انداختم.

 صدقمار عشق یکجا باختم

 کردمت آواره صحرا نشد

 گفتم عاقل میشوی اما نشد

 سوختم در حسرت یک یا ربت

 غیر لیلا بر نیامد از لبت

 روز و شب او را صدا کردی ولی..

 دیدم امشب با منی گفتم بلی..

 مطمئن بودم به من سر میزنی

 در حریم خانه ام در میزن

 

 حال این لیلا که خارت کرده بود

 درس عشقش بی قرارت کرده بود

 مرد راهش باش تا شاهت کنم.

 صد چو لیلا کشته در راهت کنم

باید بگویم فکر فردا را ندارم

 من طاقت غم های بیجا را ندارم

 اینجا کنار تو برایم امن امن است

 ترس از جهنم و هیولا را نداریم

 

 اصلا عزیزم غصه ی عالم به ما چه!؟

 ظرفیت غمگین شدن ها را ندارم

 من کل دنیایم فدای تار مویت

 دارم تو را و کل دنیا را ندارم

 یک آدم معمولیم _ دیوانه ی تو _

 من شهرت مجنون و لیلا را ندارم

 

 با تو هر آنچه خوب و دلخواهست دارم

 شاید ... اگر ... ای کاش و اما را ندارم

 طغیان از تو گفتن و از تو نوشتن

 شد این غزل که گفته ام با " را ندارم " .

بدون شرح

 

شب تنهایی خوب

گوش کن ، دورترین مرغ جهان می خواند.
شب سلیس است‌، و یکدست ، و باز.

شمعدانی ها
و صدادارترین شاخه فصل ، ماه را می شنوند.

پلکان جلو ساختمان ،
در فانوس به دست

و در اسراف نسیم ،

گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا.
چشم تو زینت تاریکی نیست‌.
پلک ها را بتکان ، کفش به پا کن ، و بیا.
و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام ترا، مثل یک قطعه آواز به خود
جذب کنند.
پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت :
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق
تر است‌.

سهراب سپهری