-
بدون شرح
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 18:19
بعد از بیست سال زندگی آموختم همه چیز پول نیست طلا وسکه هم مهمه (پرفسور پوتتوخ)
-
بدون شرح
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 18:16
حتما حتما حتما بخونید : شرافت به پول نیست مردانگیم به اندام نیست : دیروز میدان نبوت کرج پشت چراغ قرمز بودم یه ماشین شاسی بلند حدود 100 میلیونی کنارم بود یه دخترک خیلی محترمی داشت به ماشینا گل میفروخت شیشه ماشینارم دستمال میکشید.به این ماشین گرونه که رسید طرف زود شیشه رو داد بالا دختر اومد شیشه تمیز کنه یارو شیشه رو...
-
اس ام اس آرزو
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 14:36
اس ام اس جدید ارزو پیامک آرزو کردن برای یار ܔܜ اشکهایم نشان دهنده ارزویم است ارزویم ندیدن اشک های توست . ܔܜ آرزویم آرزویت تنها خواسته ام شد برایت که شوم من کشته راهت . ܔܜ آرزو کردم ارزویت شود تحقق نه یکی نه دوتا که همه شان شود تحقق . ܔܜ ارزو کردم ببینمت برای آخرین بار که اگر مردم نباشم اخرین عاشق در امید لحظه دیدار ....
-
جملات امید بخش3
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 14:35
امید مانند پلی است که می توانید بر روی مشکلات زده و از آن عبور کنید . ܔܜ غیر ممکن برای کسانی است که امید ندارند . ܔܜ تنها راه خوشبختی امید است خوشبخت ترین انسان کسی است که در همه جا خدا را ببیند . ܔܜ تنها مبدا خداست و آخرین مقصد خود اوست پس چرا امید به غیر او داشته باشیم . ܔܜ عشق و ایمان با امید شکوفا می شود ظلمت و...
-
جملات امید بخش 2
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 14:33
رای اینکه پخته بشیم فقط کافیه که از کوره در نریم … ————————————————– به ستاره ها که نگاه می کنی، آسمان را فراموش نکن … ————————————————– شادی و غم هر دو به موازات هم میروند. زمانی که یکی استراحت می کند دیگری جبران می کند … ————————————————– چه حکایت جالبیست !… کلمه ی زندگی با “زن” آغاز میشود ! و .. مردن با “مرد”...
-
جملات امید بخش
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 14:31
جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشه وگرنه خوابمان میگیره، دست انداز ها نعمتند شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است وقتی احساس غربت میکنی، یادت باشه که خدا همین نزدیکی هاست این همه خود را تحقیر نکند، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست آسمان، چشم...
-
بدون شرح
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:30
حالا گاوداری و مرغداری و پرورش اسب و این چیز ها رو خارج شهر میسازن قابل درکه برام ! اما نمی فهمم دیگه چرا دانشگاه ها رو خارج شهر می سازن؟:|
-
اجلاس سران متعهدها
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:17
اجلاس سران متعهدها بیا پایین مرتیکه اونجا رفتی چه غلطی کنی؟! . . . . . . . . . . . . . . . . [رایزنی دیپلماتیک با نماینده قبیله گابون که از لوستر اجلاس آویزون شده]
-
ticket
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:12
ticket ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﺎﯾﻠﻨﺪ ،ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﺸﻪ؛ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻪticket: please ﯾﺎﺭﻭ:ﭼﯽ ﭼﯽ؟ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ:your ticket ﯾﺎﺭﻭ:ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﯽ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﺾ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮐﺮﻩ ﺧﺮ… !! ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ:ﻫﻮﯼ؛ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟؟ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﻋﻮﺿﯽ…. ﺷﺨﺺ ﺳﻮﻣﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭﻣﯿﮕﻪ:ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﭼﺮﺍ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ؟ ﺧﻮﺑﯿﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻏﺮﯾﺒﻪ!!!ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮﺳﺘﯿﻦ ﮐﻞ...
-
بدون شرح
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:01
تیم شنای ز نان ایران قراره با چادر تو المپیک شرکت کنن... فک کنم ازشون به عنوان سفره ماهی یاد میشه
-
بدون شرح
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:52
-
بدون شرح
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:51
-
نظر میدی یا بکشمش
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:47
نظر میدی یا بکشمش
-
خوابگاه پسران
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:34
خوابگاه پسران
-
مستضعف
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:13
مستضعف اوایل ترم بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون. سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از پسرای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته! یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد! با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و...
-
ترافیک
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:09
ترافیک آورده اند روزی مریدی از شیخ دلیل ترافیک و ازدیاد خودروها را جویا همی شد. شیخ همی فرمود: «دلیل اصلی ترافیک چیزی نیست جز نداشتن کاباره» . مریدان انگشت در دهان، شیخ را ندا دادند : «یا شیخ! چگونه است ؟» شیخ فرمود : «بیست درصد خودروها به دنبال داف همی گردند، بیست درصد دگر داف را یافته به دنبال جا همی گردند و بیست...
-
مصاحبه
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:02
مصاحبه داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو یه خمپاره اومد و بومممممم..... نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین دوربینو برداشتم رفتم سراغش .بهش گفتم تو این لحاظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو... در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت :من از امت شهید پرور ایران یه...
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:47
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:46
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:43
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:40
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:39
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:38
-
تنهایی و عاشقانه
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 22:36
-
اینجا ایران است
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 13:57
ایران من یک روز یه ترکه ... اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان... خیلی شجاع بود، خیلی نترس... یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی بر اومد،جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران،برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم... یه روز یه رشتیه ... اسمش میرزا کوچک خان بود،...
-
بدون شرح
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:32
بدون شرح به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان ! فهمیدم. آدم...
-
بدون شرح
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:29
بدون شرح یه روز تو پیاده رو داشتم می رفتم ، از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس ، کارت های رنگی قشنگی دستشه ولی این کارت ها رو به هر کسی نمیده ! به خانم ها که اصلاً نمی داد و تحویلشون نمی گرفت ، در مورد اقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کارت میداد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند ،...
-
بدون شرح
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:27
بدون شرح روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد . بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم . زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد...
-
بدون شرح
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:24
بدون شرح زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و یکسر به اتاق خواب سر زد ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که میخوردند آن دو را با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد. بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد با کمال تعجب شوهرش را دید که...
-
پناه دادن
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:21
پناه دادن مردی می ره پیش کشیش تا اعتراف کنه. می گه: من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خودم پناه دادم. کشیش می گه: خوب این که گناه نیست! مرد می گه: ولی من بهش گفتم برای هر یک هفته ای که در خانه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه. کشیش می گه: درسته که کارت خوب نبوده، ولی تو با نیت خوبی این کار رو انجام دادی. مرد می...