PDFBOOK

طنز ,کتاب, سرگرمی, مطالب مفید

PDFBOOK

طنز ,کتاب, سرگرمی, مطالب مفید

جک


از ایستگاه مترو صادقیه تا ایستگاه علم و صنعت رو مغز رفیقم کار کردم که یه کاری و برام انجام بده
تا راضی شد یه دختر سیریش فال فروشی اومد , رفیقم فال خرید , تا فال و خوند گفت " مسعود بی خیال , من که از اولش گفتم انجام نمی دم "
و پا شد رفت , فال و ورداشتم دیدم توش نوشته
" پیشنهادی به شما می شود از طرف یک گرگ دوست نما , شخصی با قامت بلند
چشمان درشت , مژه های فر , اصلا نپذیرید که تمامش ضرر است "
فقط مونده بود حافظ تو فال یه نامی هم از مسعود ببره ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد