PDFBOOK

طنز ,کتاب, سرگرمی, مطالب مفید

PDFBOOK

طنز ,کتاب, سرگرمی, مطالب مفید

سربازی

یه شب در پادگان پاس بخش بودم

همه در خواب و من بیدار بودم

تفنگم را نهادم بر لب سنگ

نشستم گریه کردم با دل تنگ

الهی خیر نبینی سرگروهبان

چرا امشب مرا کردی نگهبان

نوشتم نامه ای بر برگ انگور

شدم بیگانه گشتم از وطن دور

نوشتم نامه ای بر برگ خرما

چطور طاقت بیارم ۲۱ ماه

نوشتم نامه ای بر برگ چایی

سینه خیز میروم مادر کجایی

لباس سربازی رنگ زمینه

برادر غم مخور خدمت همینه

بسوزد آنکه خدمت را بنا کرد

تمام مادران  را چشم به راه کرد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد